داستان هایی ازامام علی(ع)

Rate this post

داستان هایی ازامام علی(ع)|قسمت سی و ششم

داستان ها

ویژه دانش آموزان دبیرستان دوره ی اول:

در ادامه ی سلسله مباحث غدیر شناسی به بررسی چند داستان از امام علی خواهیم پرداخت

عدالت علی علیه السلام مرد مسیحی را مسلمان کرد

در زمان خلافت امام علی علیه السلام در کوفه زره آن حضرت گم شد.

پس از چندی آن زره در نزد یک مرد مسیحی پیدا شد.

علی علیه السلام او را به محضر قاضی برد و اقامه دعوی کرد که این زره از آن من است، نه آن را فروختم و نه به کسی بخشیده ام و اکنون آن را نزد این مرد یافته ام.

قاضی به مرد مسیحی گفت:

خلیفه ادعای خود را مطرح کرد توچه می گویی؟

او گفت:

این زره مال خود من است.

و در عین حال گفته ی مقام خلافت را تکذیب نمی کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد).

قاضی رو کرد به علی علیه السلام و گفت: تو مدعی هستی و این شخص منکر است، بنابراین بر تو است که شاهد بر مدعای خود بیاوری.

علی علیه السلام خندید و فرمود:

قاضی راست می گوید اکنون می بایست که من شاهد بیاورم، ولی من شاهد ندارم. قاضی روی این اصل که مدعی شاهد ندارد به نفع مسیحی حکم کرد و او هم زره را برداشت و رفت.

مرد مسیحی که خود بهتر می دانست که زره مال کیست ، پس از آنکه چند گامی پیمود وجدانش به لرزه افتاد و برگشت؛ گفت:

این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نیست، از نوع حکومت انبیاست و اقرار کرد که زره از آن علی علیه السلام است.

طولی نکشید که او را دیدند مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم امیرالمومنین علیه السلام در جنگ نهروان می جنگد.

هم خوراک پیغمبر

انس بن مالک خادم پیغمبر صلی الله علیه و آله می گوید:

در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم، مرغ بریانی از درگاه الهی برای آن حضرت آماده شده بود و پیغمبر می خواستند میل بفرمایند.

در این هنگام حضرت دست به دعا برداشتند وگفتند:

خداوندا عزیزترین بنده ات را بفرست تا با من هم غذا شود.

چند لحظه بعد صدای در بلند شد، رفتم و در را باز کردم، دیدم حضرت علی علیه السلام است.

چون مایل نبودم که حضرت علی علیه السلام به عنوان عزیزترین بنده خداوند با پیامبر صلی الله علیه و آله هم خوراک گردد،

پرسیدم:

چه فرمایشی دارید؟

امیرالمومنین فرمودند:

می خواهم خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله برسم.
عرض کردم:

پیامبر اکرم فعلا سرگرم است وقت دیگری تشریف بیاورید، حضرت علی علیه السلام رفتند.

مرتبه دوم پیامبر صلی الله علیه و آله دعا فرمودند، طولی نکشید که حضرت علی علیه السلام آمدند و من دوباره همین بهانه را آوردم.

مرتبه سوم پیامبر صلی الله علیه و آله دعا فرمودند و برای مرتبه سوم حضرت علی علیه السلام تشریف آوردند و من دیگر جرأت نکردم از تا از حضرت علی علیه السلام عذر خواهی کنم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله از حضرت علی علیه السلام پرسیدند:

چرا دیر تشریف آوردید؟

حضرت علی علیه السلام پاسخ دادند:

یا رسول الله این بار سوم است که آمدم.

پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند چرا مانع ورود علی علیه السلام میشدی؟

جواب دادم من دوست داشتم این فضیلت برای بستگان خودم باشد و یکی از آن ها با شما هم خوراک گردد

اهمیت عیادت از مریض مخالف

محدثین و مورخین در کتاب های مختلفی آورده اند:

پس از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله،

یاران حضرت امیر علیه السلام نزد زید بن ارقم که یکی از اصحاب رسول خدا صلوات الله علیه بود و در جریان غدیر خم نیز حضور داشت آمدند و از او گواهی خواستند؛

ولی چون او از طرف حکومت برای خود احتمال خطر می داد از بیان حقیقت و جریان غدیر خودداری کرد.

بعد از گذشت مدتی همین شخص مریض شد و در بستر بیماری افتاد.

وقتی امیرالمومنین علی علیه السلام شنید که زید بن ارقم مریض حال است به عیادت و دیدار او آمد.

همین که زید بن ارقم چشمش به جمال نورانی امیرالمومنین علیه السلام افتاد گفت:

مرحبا به امیرمومنان که از من عیادت می نماید بااینکه وی ما را قبول ندارد و از ما دلگیر و آزرده خاطر می باشد.

امام علی علیه السلام فرمود:

ای زید!

آن ناراحتی که برای ما بوجود آوردی هرگز مانع آن نمیشود که ما شرط انسانیت و حق دوستی را فراموش کنیم و تو را در حال بیماری عیادت نکنیم و پس از آن افزود:

هرکس مریضی را برای رضای خدا عیادت کند تا هنگامی که در کنار مریض نشسته باشد ، در سایه رحمت و لطف الهی خداوند قرار خواهد داشت.

و چون بخواهد برخیزد که از نزد مریض بیرون رود، خداوند متعال هفتاد هزار ملک را مامور می نماید تا برای او درود و تحیت فرستند؛ و مشمول رحمت الهی قرار می گیرد.

سپس افزود:

ای زید من دوست داشتم که چنین فضیلتی شامل حالم گردد؛ و به همین جهت از تو عیادت کردم

«برای مشاهده تولیدات تصویری قرآنی در کانال ایتا اینجـــا کلیک کنید.»